شغل هایی که در وب سایت نشونه درج می شوند در بیش از 160 وب سایت تبلیغات آنها نمایش داده می شود.
كلاوس مان [*] پسر ارشد توماس مان تاحدودي قرباني نام پدر و عموي خود شده است. هيچچيز غمانگيزتر از آن نيست كه آدمي را نه بخاطر خودش، بلكه به واسطهي نام پدرش بازشناسند و ارزشهاي او زير نفوذ ارزش پدر ناشناخته ماند.
سالها پیش هنری فورد تصمیم به ساخت موتوری گرفت که امروزه به (V-8) معروف است. او میخواست موتوری بسازد با هشت سیلندر که همهی سیلندرها در یک بلوک قرار بگیرند.
جین مارین ، سردبیر نشریهی بلهفانتین اگزمینر ، یکبار یکی از گزارشگران جوان ورزشی خود را برای تهیهی گزارش از یک بازی مهم مأمور کرد. اما وقتی گزارشگر جوان بازگشت، گزارشی تهیه نکرده بود.
در قحطی سال ۱۹۹۳ در جنوب سودان گرفته شد. کوین در فاصله ۲ کیلومتری کمپ توزیع غذای سازمان ملل ، با شنیدن ناله های دختری که از گرسنگی در حال مرگ بود و تک و تنها آخرین تلاشش را می کرد تا خود را به کمپ برساند ، آماده عکس گرفتن شد.
زمانی که با مدرک زبان انگلیسی از دانشگاه بیرون آمدم، شرکتها از استخدام من استقبال نکردند، زیرا عقیده داشتند همهی مردم که انگلیسی بلد هستند و رشتهی تحصیلی من به درد آنها نمیخورد.
اولین دوست دختر من «دوریس شرمن» بود. واقعاً زیبا بود. موهای فر مشکی و چشمان سیاه براق داشت. هروقت موقع زنگ تفریح توی زمین بازی مدرسهی روستایی که در آن درس میخواندیم، دنبالش میکردم، طرههای بلند مویش بالا و پایین میرفت و توی هوا میرقصید.
بطوریکه ساعت دیواری دفتر روزنامه «بوستن گلوب» (Boston Globe) نشان می داد، ساعت اندکی از سه بامداد گذشته بود و خبرنگار کشیک شب بنام «بایرون سام» (Byron Some) که روی نیمکت خوابش برده بود، از خواب بیدار شد و سرش را تکان داد تا حالش جا بیاید و خاطره خواب وحشتناکی که دیده بود، از یاد ببرد
مری در کوبا متولد شده بود. دو ساله بود که به اتفاق خانوادهاش به میامی آمدند. در محلهی بسیار خطرناکی از شهر که مواد مخدر و جنایت، بخشی از زندگی روزمره محسوب میشد و در فقر شدید زندگی میکردند.
وقتی «ریچارد پل ایوانز» اولین کتابش «جعبهی کریسمس» را نوشت، آن را با عشق به دو دختر جوانش تقدیم کرد. بعداً کپیهایی از آن برای خانواده و دوستانش تهیه کرد و صحبت از این داستان دلگرمکننده پخش شد.
وقتی دکتر ایگناتیوس پیاژه تازه فارغالتحصیل شده بود، کار ماساژ و جابهجاکردن ستون فقرات را شروع کرد و تصمیم گرفت دفتری در خلیج مونتری در کالیفرنیا راهاندازی کند.
در سال 1975، ریگان برای گروهی از شکارچیان دوستدار حفظ محیط زیست در سانفرانسیسکو سخنرانی کرد. در پایان سخنرانی، شیر برنزی کوچکی به او هدیه دادند.
در سال ۱۹۴۶، رِی چارلز هنرمند شنید که گروه خوانندگان لاکی میلیندربه شهر آنها میآیند. چارلز ترتیبی داد که از او آزمون صدا بگیرند تا شاید به این گروه راه پیدا کند
یک بار بحرانی در خانهی ما پیدا شد: سیدنی به یک دست لباس نو احتیاج داشت. او در تمام روزهای هفته، حتی یکشنبهها، همان لباس متحدالشکل تلگرافچیان را به تن میکرد، تا وقتی که رفقایش کمکم شروع کردند به مسخره کردن و متلک گفتن به او.
یکشنبه بود و همهی ما در حال خواندن روزنامه بودیم. کریستی به سمت مادرش رفت، روزنامه را از دستش چنگ زد و آنرا روی زمین انداخت. مادرش گفت: «کریستی کار خوبی نکردی. روزنامه را بردار و به مامان بده و بگو معذرت میخواهم.»
پدرم در جنگ جهانی دوم، خلبان آلمانی بود و در جریان یک پرواز اکتشافی در شرق فرانسه، نیروهای فرانسوی به او حمله کردند و تیربارهایشان، هواپیمای او را از کار انداخت
سالها پیش در اسکاتلند خانواده «کلارک» تنها یک رؤیا در سر می پروراند و آن هم سفر به آمریکا و گشت و گذار و سیاحت آن سرزمین بود. کلارک به سختی کار میکرد و همسرش صرفهجویی، تا بتوانند هزینه این مسافرت رؤیایی را فراهم کنند.
سخنی از این داستان: «در زندگی چیزی نیست که مرا خوشحال کند، چرا که من همیشه خود به خود و از ته دل خوشحال هستم و ذات خوشحالی در درونام میجوشد.»
ناگهان خانم مککارتی مرحوم شد. مدتی بود از بیماری خاصی رنج میبرد و به سلامتش بهسرعت خلل وارد میآمد، تا روزی که دیگر دوام نیاورد و مُرد. آنوقت، فکرهایی به سرم افتاد.
در سال 1929 ماجرایی رخ داد که شور و غوغای زیادی در محافل فرهنگی آمریکا ایجاد کرد. دانشمندان، اساتید، محققان و افراد آگاه زیادی از سراسر نقاط آمریکا برای از نزدیک دیدن این ماجرا به شیکاگو رفتند
«میلتون اریکسون» مبتکر نوعی درمان جدید است که نظر هزاران درمانگر را در ایالاتمتحدهی امریکا به خود جلب کرده است
بهترین مشاغل و خدمات شهر خود را ، در سایت نشونه پیدا کنید.