شغل هایی که در وب سایت نشونه درج می شوند در بیش از 160 وب سایت تبلیغات آنها نمایش داده می شود.
حرف مردم این بود که احداث خط آهن از ساحل اقیانوس آرام به کوههای آند، که بعد از هیمالیا دومین سلسلهجبال مرتفع دنیاست، امکانپذیر نیست.
اوایل کارم مرا به عنوان پاککنندهی صحنههای جنایت، به خانهی زنی فرستادند که در «کراون پوینت» ایندیانا زندگی میکرد و با محل زندگی فعلیام دو ساعت فاصله داشت
در سال 1943 در حالیکه سه تا از دندههایم بشدت مجروح و ریهام سوراخ شده بود مرا به یکی از بیمارستانهای مکزیک جدید رساندند. این اتفاق وقتی رخ داد که من میخواستم در یکی از مانورهای دریائی در جزایر «هاوایی»قایق پیاده شوم.
در فاصلهی این مدت، بابابزرگ را هیچ ندیده بودیم. او از سال گذشته به این طرف حالش زیاد خوب نبود. دستهایش بر اثر نقرس تغییر شکل داده بودند و به این جهت نمیتوانست چنانکه باید به کارش که کفاشی بود بپردازد.
حادثهی جالبی در کلاس درس دختر کوچکم «مارجی» اتفاق افتاده بود. حادثه از این قرار بود که یکی از شاگردان خجالتی و محجوب کلاس با ماژیک به اشتباه بینی خود را سیاه میکند.
در بلژیک تجربهای کسب کردم که درس بزرگی به من آموخت. روابط من با آنتوِرپ [1] در سال 1984 شروع شد.
سالهای سال، پدر و مادرم به خاطر فالی که در آن آمده بود «تو وهمسرت تا پایان عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی میکنید، با هم خوب و خوش بودند و آن فال را کنار عکس قابشدهشان گذاشته بودند که در حال خنده در ساحل کوبا انداخته بودند.
وقتی پسربچه بودم همه مرا شیطانصفت میدانستند. هروقت که گاوی در چراگاه گم میشد یا سدی میشکست یا درختی مرموزانه قطع میشد، اولین کسی که مورد سوءظن قرار میگرفت، من بودم.
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند.
قبل از صدارت امیركبیر، اوضاع شهر تهران به شدّت در هم ریخته بود. اراذل و اوباش گذرها و محلّهها، از كاسبها باج میگرفتند و هرگاه مختصر بادهای مینوشیدند، عربده میكشیدند و نفس كش میطلبیدند.
بهترین مشاغل و خدمات شهر خود را ، در سایت نشونه پیدا کنید.